سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ عزّوجلّ ـ، میانه روی را دوستدارد . [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :11
کل بازدید :143283
تعداد کل یاداشته ها : 49
103/2/6
1:44 ص
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
قلم رنجه[40]
اگر خدا قبول کند: نویسنده، داستان نویس، معاون دبیرستان، عضو شورای ادبیات داستانی [...] و همیشه دانشجو.

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

عشق گاهی مهمل است. کسی را که هوش و حواس درست و حسابی ندارد، می گویند عاشق است.
گاهی عشق ویترین است و در نام گذاری ها مشتری جلب می کند. مثلاً در رمان: عشق سال های جنگ و در وبلاگ : ... .
عشق گاهی ناتوانی از تعریف است. هر چه را نمی توانند معنا کنند به عشق تعبیر می کنند.
گاهی عشق کثیف و یا اینکه تقلب است. مثل عشق های کوچه بازاری.
عشق همیشه مظلوم است و چه پلیدی ها و زشتی ها که با نامش برپا نمی کنند!
اما عشق گاهی حقیقی است و عشق حقیقی را عشق است.

هر چه می گویم عشق را شرح و بیان       چون به عشق آیم خجل گردم از آن
                                                                                            
(مولانا)

 


86/3/22::: 10:46 ص
نظر()
  
  

عنوان این مطلب می‏توانست فروشگاهی برای خارجی ها باشد! ماجرا از این قرار است که به صورت اتفاقی در حوالی خیابان شریعتی تهران وارد یک فروشگاه لباس شدم. فروشگاه بسیار شیک بود. هم فیزیک مغازه، هم چینش لباس‏ها و هم فروشنده‏ها لوکس بودند. مشتری‏ها نیز کم و بیش به همچنین.

ابتدا یک تی‏شرت بچه‏گانه نظرم را جلب کرد که جنس پارچه متوسطی داشت و با قیمت 35000 ریال مناسب می‏نمود. با خود گفتم در مغازه‏های عادی و گران‏فروش ممکن است این تی‏شرت تا 60000 ریال هم قیمت بخورد. کمی که دقت کردم، جاخوردم. متوجه شدم یکی از صفرها را ندیده ام. همان تی شرت بچه گانه ناقابل 350000 ریال (35 هزار تومان) قیمت خورده بود و همچنین بقیه اجناس یک صفر اضافه داشت! کتانی‏های بچه‏گانه که به یقین بیش از 7000 تومان ارزش نداشت، 70 هزار تومان قیمت خورده بود. یک زیر پوش زنانه 40 هزار تومان قیمت داشت و کاپشن کتان معمولی 30 هزار تومانی 180 هزار تومان قیمت داشت. کت‏های تک بدون اتو و احتمالاً با مد جدیدی که من از آن سردرنمی‏آورم (روح حاج دایی ما شاد!) 300-200 هزار تومان قیمت خورده بود! کم‏کم قیمت‏ها برایم عادی شد. با دیدن هر لباس، بهایش را تخمین می‏زدم و بعد یک صفر به آن اضافه می‏کردم، تقریباً به قیمتی می رسیدم که اتیکت‏ها اعلام می‏کردند!

این فروشگاه مثل برخی فروشگاه‏های قم ِ خودمان که رعایت حال مشتری را می‏کنند، هم فروشنده‏ی خانم داشت و هم فروشنده‏ی آقا؛ با این تفاوت که خانم‏ها به آقایان مراجعه می کردند و آقایان به خانم‏ها!

در یک نما آقا پسری شیک و نو پوش در حال سفارش توقعاتش به یکی از فروشندگان بود. معلوم بود که در حال پیدا کردن راهی است که به بهترین شکل پول‏های زحمت کشیده‏ی‏(!) پدر را به لباس هایی برای نمایش در میان اطرافیان تبدیل کند و حتماً چنین شخصی کمد لباسش مملو از لباس های رنگارنگ است! داشتم از فروشگاه بیرون می‏آمدم که خانمی را در حال خرید دیدم. داشت می‏پرسید:«مارکش کجایی است؟» و فروشنده می‏گفت:«ایتالیایی!» اینجا بود که راز فروشگاه و قیمت‏هایش برایم آشکار شد. آدم‏هایی با پول های باد‏آورده و تسلیم در برابر فرهنگ بیگانه. جالب اینجاست که بعداً یکی از بستگان گفت بیشتر این لباس ها در داخل تهیه می شود و خارجی‏ها نیز از قماشی است که در کشور تولید کننده به عنوان پست‏ترین لباس‏ها شناخته می‏شوند. مثل همین کت و شلوارها که سری دوزی است و پارچه‏اش به مراتب از پارچه‏های ایرانی پست‏تر است. فقط مدل و مدش مورد توجه خریداران است، و البته اسم و پز مارک خارجی‏اش! من نتیجه گیری نمی‏کنم، بقیه اش با خودتان، فقط می‏توانم بگویم خوش به حال صاحب فروشگاه!


85/12/28::: 7:0 ع
نظر()
  
  

اشاره: این پست، بخش عمده ی نامه ی برادرم به من است. برای درجش کلی کشمکش داشتیم. معتقدم که سرگذشت حاج دایی ما عبرت آموز است. نتیجه ی کشمکش این شد که من پیشانی وبلاگ را از نام برادر – حتی در حد ایهام – خالی کنم و چند شرط کوچک دیگر. نمی دانم مطالعه می کنید یا نه؟ خودم فکر می کنم مفید است و حالا که بار دیگر وبلاگ را با یاد حاج دایی و سفر آخرت به روز می کنم، پیش خودم گمان می کنم که کاری کرده ام. خدا قبول کند! ادامه ی مطلب ...

85/10/30::: 9:34 ع
نظر()
  
  

ساعت 4 صبح خبردار شدم که حاج دایی پر کشید. حاج دایی مرد زحمت کش، مهربان و مظلومی بود. ادامه ی مطلب...

85/10/18::: 10:25 ص
نظر()
  
  

یادم می آید کوچک که بودم، تفریحم فقط رفتن به حرم حضرت معصومه (س) بود. و چقدر از این زیارت لذت می بردم و فکر می کردم بهتر از این تفریحی وجود ندارد. جای یک گردش در پارک و تاب بازی کردن همیشه خالی بود. وقتی علت را از بزرگ تر ها جویا می شدیم، می گفتند:«به کدام پارک برویم؟»  راست هم می گفتند، چون در محله مان فضای سبز نبود و پارک ها و فضاهای سبز در کل شهر، آن قدر کم و کم کیفیت بود که جوابگوی مردم شهر قم نبود.

امروز به لطف خداوند و زحمات مسئولین، فضاهای سبز و پارک های متعددی در شهر ساخته شده است. اما حالا هم که برای تفریح و لذت بردن از هوای پاک به پارک می رویم تا اندکی از فشار کار روزانه بکاهیم و خستگی های زندگی شهری را به فراموشی بسپاریم، آن قدر دود قلیان و سیگار و [...] وجود دارد که ترجیح می دهیم در خانه بمانیم و به پارک نرویم. در فاصله های نزدیک و چند متر به چند متر، چند جوان دور هم جمع شده اند و یکی مشغول چرخاندن زغال است و بقیه دور یک قلیان جمع شده اند و بعد دود است و دود و دود. انواع بوها را باید تحمل کنی! از بوی سیگارهای مختلف گرفته تا انواع تنباکو با طعم میوه ای و [...].

در دولت معروف به اصلاحات کشیدن قلیان در پارک ها و چایخانه های سنتی آزاد شد تا مثلاً توریست جذب شود. این مسئله به ضرر جوانان و خانواده ها می باشد و سلامتی آحاد جامعه را به خطر انداخته است. آیا نباید این امر به گوش مسئولین برسد و در فکر راه حلی برای این معضل باشند؟ به امید آن روز!

پ.ن: از برادری که در تنظیم قالب و تاسیس وبلاگ و ... به اینجانب کمک کرده اند و حاضر نیستند اسمشان را بگویم، صمیمانه تشکر می‏کنم و از خدای بزرگ برایشان سلامتی و طول عمر بابرکت خواهانم.


85/4/12::: 1:43 ص
نظر()
  
  
<      1   2      
پیامهای عمومی ارسال شده
+ آنها که جدیدند نمی شناسند. قدیمی ترها سکوت معنا داری دارند. بله درسته اومدم بگم کم کم داره صداتون درمیاد. همون حرفها را که امیر عباس 1 سال پیش میزد و کتکش می زدید خودتون شروع کردید دارید میگید. بله دیگه. آقای دکتر چیزی نمونده شورشو در بیاره. هنوز هم میگید حساب دکتر احمدی نژاد از مشایی جداست؟


+ سلام لطفا برای سلامتی دکتر احمدی نژاد یک حمد و سه تا قل هو الله قرائت کنید! (این یه جور اعلام برگشت موقت بود).
+ کی روش مربی تیم ملی فوتبال: شیطان همیشه پشت در است !


+ مدتها بود اینطوری تند تایپ نکرده بودم. مچ دستم درد گرفت.


+ یک مطلب وبلاگی از استاد جعفری مقدم رو بطور کامل تو این فید میذارم. از اینجا به بعد همه فید از مطلب وبلاگی آقای جععفری هست: /// شعار مرگ بر مشایی در راه است.///
+ من که از نزدیک با استاد جعفری در ارتباطم میدونم که ایشون از همون دولت نهم از افراد مسئله دار میگفتند و حتی خصوصی نقاط ضعف احمدی نژاد رو هم میگفتن. الان دیگه باید کمی هم انتقادات به دکترو گفت. تا کی انحرافی. اون قدیمی شده. ببینید استاد 11 ماه پیش در مورد مشایی چی گفتند:


+ هو الطیف. هر کس از ولایت عقب بماند یا جلو بزند بازنده است.


+ سلام آخر. تقدیم به همه دوستان. با یاد برادر.


+ به نظر شما بهترین اسم برای دختر و بهترین اسم برای پسر چیه؟


+ فرج الله سلحشور، کارگردان مجموعه تلویزیونی یوسف پیامبر(س)، برترین کارگردان تلویزیون از دید مخاطبین.