به صورت ساده میتوان گفت که دو یا چند طرف که منافع و اهداف مشترکی دارند به صورت قراردادی بر اشتراکات تمرکز میکنند تا با استفاده از ظرفیتهای هم، زودتر و مطمئنتر به اهداف مشترک دست پیدا کنند.
پس نخستین گام ِ رسیدن به وحدت، همگرایی است. یعنی هر کدام از طرفین تلاش میکنند از سلایق غیر ضروری که مورد تأیید طرف مقابل نیست، صرف نظر کنند.
بدون به رسمیت شناختن همگرایی، هیچ وحدتی محقق نخواهد شد! با این حساب یک فرد یا یک نهاد اجتماعی به عنوان یکی از طرفین وحدت و یا به عنوان محور وحدت، نمیتواند سلایق دیگر طرفها را نادیده بگیرد و همچنین نمیتواند برایشان احترام قائل نباشد.
میتوان نتیجه گرفت که اگر یکی از طرفین، بیحرمتی دید و مطمئن شد که سلایقش به حساب نمیآید و مورد تمسخر قرار میگیرد، طبیعی است که از جریان خارج شود و دلایل خروجش را شرح دهد. در این صورت نمیتوان به او وحدت شکن گفت، بلکه به طرفی که گمان کرده جایگاهش آن قدر رفیع است که وقتی جلو بیفتد، همه موظف اند دنباله روی کنند، گفت: تمسخر و نادیده گرفتن دیگران با راه و رسم وحدت طلبی، اختلاف 180 درجهای دارد و کسی حق ندارد طرفی را که بر مبنای اصول اولیهی این مطلوب، حضور خود را همراه با ضرر میبیند، وحدت شکن بخواند و مدعی وحدت طلبی، باید به رفتارهای غرورآمیز خود بازگردد و یاد بگیرد که وحدت چیست و حقوق طرفین کدام است.
میتوان اضافه کرد که بچهها به دلیل کوچک بودن میدان دید و عدم رشد عقلی، همه چیز را بر مبنای امیال آنی خود میخواهند و از این رو فرد یا نهادی که بدون منطق اجتماعی، خود را یکه تاز و جلودار بداند، رفتارش بچه گانه تعبیر خواهد شد.
کلمات کلیدی: ممکن است شما با مطالعهی این بحث به یاد حاشیههای اخیر وبلاگ نویسی، وبلاگ نویسان ارزشی، مدعیان وحدت و بچه بازیهای این عرصه بیفتید!
پی نوشت: مثالی که در میانهی یادداشت بود، به این دلیل که بحث را از مسیر اصلی منحرف میکرد حذف شد.